mani marmouz

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

احتمالآ رهبر کودتا هاله نور احمقی نژاد رو دیده و عید فطر(عیدکودتا) رو اعلام کرده !

نظر همه مراجع تقلید (شیعه) از جمله آیت الله صانعی ، سیستانی ،منتظری ،اردبیلی، زنجانی ، صافی و...... درباره حلول عید که تا کنونِ « الان ساعت 8 بامداد یک شنبه » رویت هلال ماه شوال ثابت نشده است!!! ..... در کمال تعجب آقای خامنه ای که تا کنون تظاهرات مردم ....خون مردم .. رای مردم.... تجاوز توسط سپاه و بسیجی و ..... نتونسته ببینه ......ولی توانسته هلال ماه مبارک اش رو چندین ساعت قبل ببینه! و عید کودتا اعلام کنه!!!!............ با دوستان تحقیق کردیم .....هر چی دوربین و تلسکوب داشتیم به آسمان سبز! نگاه کردیم بازهم چیزی ندیدیم ..... تصمیم گرفتیم بریم پیش خامنه ای که چه جوری و با چه وسیله پیشرفته ای داشته که تونسته ماه رو ببینه....... وقتی پیش رهبر کودتا رفتیم گفتیم ما و همه مرجع تقلید هم چیزی ندیدیم..... شما چطور دیدیش؟!!....رهبر کودتا گفت: تا همین نیم ساعت پیش اینجا بود اتفاقا عکس هم گرفتم!!.... وقتی عکس رو دیدم .......... دیدم عکس احمقی نژاد هست که داشته دست نیمه جون رهبر کودتا اش می بوسید!!! و بالای سر احمقی نژاد یه هاله نورانی بود!!! ...... رهبر کودتا گفت: دیدی هلال نورانی رو؟!.... واسه همین عید فطر( عید کودتا )اعلام کردم!!!...........
l92mngpolxp6htbsc0m.jpg

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

کفش مخصوص حرم به بازار رسید

با کلی دردسر تنوستم وقت ملاقات با چاوز (رییس جمهور محبوب احمقی نژاد) بگیرم....وقتی دیدمش در لابی هتل بود که یه سیگار برگ دستش بود .....دقت کردم دیدم سیگاراش قاچاقی نبود ! (دارای مجوز دولت کودتا بود!!) توی دلم گفتم این هم خووووب بلده تا جایی می تونه به دولت کودتا کمک مالی کنه !!!............. اولین سوال این بود که چه جوری تونستی با کفش جلوی این همه نگهبان و خادم ها بدون اینکه از شما ایراد بگیرن...... راحت وارد حرم شدی ......... کلی خندید گفت خیلی عجیبه که شما بی خبری...... گفت این کفش سفارشی هست که دوست عزیز دلم( احقمی نژاد) واسم اورده که چرمش از جنس هسته ایی بوشهر که همون جنس کاپشن رییس تون!!! هست کف کفش چوبی اش هم از جنس چوب باتوم هست ........ بازم قهقهه عجیبی کرد کرد گفت: این کفش نه فقط خیلی راحت و با دوام هست بلکه همه جا می تونم باهاش برم و احساس قدرت عجیبی می کنم!!!....... چشم هام از حلقه زده بود بیرون و دهانم همین جور باز مونده بود!!! اصلا یادم نبود سوال بعدی ام چی بود که ازش بپرسم!!!...... یه چشمکی زد گفت: شرط می بندم اگه یکی از این کفش ها بخری نه فقط می تونی وارد حرم شی بلکه می تونی سرپرست روزنامه ات شی !!!.......... وقتی از چاوز خدا حافظی کردم..... تازه یادم اومد سوال بعدی چی بود .......که شما چه جوری وارد خود حرم شدی با اینکه مسلمان نیستی ؟!.... به خودم گفتم حتمآ با کفش مخصوص تونسته مسلمون شه !!! ....... رفتم پیش سرپرست گفتم یه خبر داغ «کفش مخصوص حرم واسه مسلمان و غیر مسلمان به بازار رسید».

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin